ضعف ورزش همگانی فقر فرهنگی است!
به گزارش ورزشی منهای فوتبال بروز و ظهور تکنولوژی در عرصه های مختلف، اینروزها جوامع را با موضوعات مختلفی روبرو کرده که یکی از مهمترین آنها موضوع سلامت بدن است.
با این رویکرد ورزش همگانی یا به نوعی ورزش عمومی در این بازه زمانی را می توان نه فقط یک بخش از حوزه ورزش بلکه یک فرهنگ یا مولفه فرهنگی دانست که می توان با گسترش آن در سطح جامعه در مسیر کاستن فقر حرکتی و نزدیک کردن آن به جامعه ای در حال توسعه، با نشاط و پویا قدم برداشت.
با توجه به تعریف فرهنگ و ویژگیهای اصلی آن مانند اشتراکی بودن، قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر، قابل یادگیری بودن و. . می توان اینگونه گفت که رفتار انسان بر اساس باورهایش شکل می گیرد و این باورها در یک جامعه زمانی تبدیل به یک فرهنگ می شود که از طرف جامعه مورد پذیرش جمعی قرار بگیرد.
اما آنچه که در آمار و اطلاعات حوزه سلامت اجتماعی با تاکید بر ورزش همگانی با آن مواجه هستیم زنگ خطری است که به صدا درآمده و در کشور ما در حال تبدیل شدن به یک بحران است و بر اساس تعریفی که از باور جمعی به عنوان یک فرهنگ ذکر شد می تواناینگونه نتیجه گرفت که به هر دلیلی جامعه ما در حوزه ورزش همگانی و عمومی دچار فقر فرهنگی است.
اما آنچه که با عبارت -به هر دلیلی- ذکر شد به نوعی دلایل و علل عدم پذیرفتن ورزش همگانی از سوی جامعه به عنوان یک رفتار فرهنگی در راستای سلامت فردی واجتماعی است که عناصر متعددی در آن دخیلند .
یکی از این عناصر کم توجهی پرداخت رسانه ای به حوزه ورزش همگانی، در مقابل ورزش حرفه ای و قهرمانی است. دقیقا آنچه در همین روزها با برگزاری بازیهای المپیک و پارالمپیک از منابع مختلف رسانه ای با آن مواجهیم. باید دانست که پایین بودن سطح فرهنگ مردم یک جامعه بسیار بسته به ناآگاهی و عدم شناخت آن مردم نسبت به موضوع است بنابر این ناآگاهی مردم و کمبود تبلیغات در زمینۀ آگاهسازی مردم با ورزش همگانی و فواید آن یکی از حلقه های گم شده این روزهاست.
دومین علت را می توان در عدم سیاستگذاری، برنامه ریزی و اقدام برنامه مند، منسجم و همه جانبه از سوی دستگاه های متولی دانست.این موضوع بسیار قابل اهمیت است که توسعه ورزش همگانی و تثبیت آن به عنوان یک نیاز فرهنگی در سبد خانوار کار یک دستگاه مانند وزارت ورزش و جوانان به عنوان مرکز ثقل ورزش کشور نیست بلکه نیازمند هم افزایی و یاری همه جانبه سایر بخش های مرتبط با حوزه ورزش همگانی می باشد اما این هم افزایی زمانی موثر خواهد بود که حول یک نگاه متمرکز با برنامه و سازمان یافته شکل گیرد. در این میان وزارت ورزش و جوانان نه اینکه می تواند بلکه باید با توجه به جایگاه خود، نگاه مدیریتی، کنترلی و نظارتی بر برنامه ها، اجرای آنها، پایش اقدامات و.. را داشته باشد تا بتوان از اجرای آنها نتیجه مطلوب حاصل گردد.
سومین علت که خود ناشی از همان سرگردانی سازماندهی دانست؛ جمع شدن رشته های مختلف ورزش همگانی از مکانهای عمومی و محدود شدن به ارائه در باشگاههای بخش خصوصی و نیمه دولتی، ارائه گران، نا متوازن از بعد امکانات و پراکندگی نا متعادل خدمات و فضای ورزش همگانی توسط متولیان این امر مانند باشگاه های ورزشی، شهرداریها از جمله این نواقص است که حاصل موضوعیت که بیان گردید.
البته به ثبت رساندن این ادعا به عنوان یک علت اصلا کار سختی نیست بلکه با مراجعه به چند باشگاه در مناطق مختلف شهر و حضور در پارکها، براحتی می توان این بلبشوی قیمت، امکانات و حتی کم شماری یا پرشماری فضای ورزش همگانی را با چشم دید.
با این دید می توان بیان داشت که تهاجم فرهنگی زمانی روی میدهد که مردم آن جامعه دچار فقر فرهنگی باشند و حتی اگر بحثی از تهاجم فرهنگی هم به میان نیاوریم هزینه ای که جامعه بابت دست یافتن به سلامت بصورت هزینه درمان می دهد بسیار کمرشکن تر از هزینه ای ست که یک برنامه و سیاست سازمان یافته نیاز دارد تا یک مدل و الگوی رفتاری در جامعه به عنوان ورزش همگانی به باور عمومی تبدیل شده و در نتیجه به یک الگوی فرهنگی از بعد سلامت اجتماعی مبدل گردیده و جامعه با دستیابی به یک ظرفیت و منبع انسانی سالم و بانشاط به سمت توسعه مندی حرکت نماید.
فراموش نکنیم که این باور در وهله اول باید در دیدگاه برنامه سازان و متولیان این امر شکل بگیرد تا در مرحله بعد بتوان از این تفکر خروجی داشته باشیم سازمان یافته توام با برنامه های آگاهی بخشی عمومی و در نتیجه شکل گیری فرهنگ ورزش همگانی.
داود ملکی صیدآبادی
کارشناس فرهنگی ورزش
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید