یادداشت.داوود ملکی صیدآبادی/جامعه ورزشی با فرهنگ، بازتولید کودکان ورزشکار آموزش دیده است
فرهنگ در اکثر مولفه¬های امری اکتسابی است. به این مفهوم که با یادگیری می¬توان انسانی با فرهنگ بود و در جامعه¬ای با فرهنگ زندگی کرد. حال این یادگیری می¬تواند در بخشی به صورت علمی مانند تجربه زیسته باشد و گاه می¬تواند بصورت آموزش. این دقیقا همان آموزش و پرورشی است که در دوران کودکی و نوجوانی هم در دیدگاه اسلام و هم در نظریات علمی به آن اشاره شده است.
بر اساس نظریات متعدد علمی مانند ویگوتسکی، بندورا و برجسته ترین آنها ژان پیاژه در دوران رشد فکری کودکان و نوجوانان، طی مراحل سنی چهار تا هفت، هشت تا یازده و دوازده تا پانزده سالگی، کودکان با رشد گام به گام در مراحلی مانند شهودی، عینی و احساسی و تفکر عملی می¬توانند آموزه¬هایی را یادبگیرند و مفاهیم را تفکیک کنند که در دوران بعدی رشد و گذار به دوران جوانی و میان سالی مسیر حرکتشان را تعیین کند. این فرایند رشد ذهنی در خصوص رفتار فرهنگی که ویژگی اکتسابی بودن را برایشان محرز می¬دانیم نیز صدق می کند. از این رو وقتی صحبت به رفتار و کردادر فرهنگی ورزشکار می¬رسیم هم عملکرد به همین منوال است.
حال با این رویکرد آنچه که ما امروز در جامعه ورزش کشور با آن مواجه هستیم چیزی خلاف روند این نظریه¬ها و حتی تعالیم دینی و مذهبیمان است. بی اخلاقی¬ها در زمین¬های بازی در رشته¬های مختلف، ناداوری¬های تعمدی، عدم اعتماد به داوری¬ها، سوء مدیریت¬های بخش¬های مختلف ورزشی (مسئولیت پذیری به صرف تصرف سمت و پست بالاتر)، عدم قانون-پذیری و تمکین نکردن بازیکنان و یا عوامل تیم¬ها و… همه و همه نشات گرفته از این عدم رشد یافتگی فرهنگی جامعه¬ای است که خود می¬تواند یکی از ظرفیت¬های توسعه فرهنگ اجتماعی باشد، یعنی ورزش.
اتفاقاتی که این روزها در مسابقاتی مانند مسابقات پرورش اندام در کیش صورت گرفت و یا اتفاقات رخ داده در جریانات تیم-های فوتبال مطرح لیگ برتر کشور، مصاحبه¬های نسنجیده هم از بعد حرفه¬ای و هم از بعد اخلاقی همه و همه نشانگر این آنومی فرهنگی در جامعه ورزش کشور است.
از این رو فقط و فقط یک نسخه برای علاج این درد وجود دارد که هر کاری غیر از آن میتواند جنبه مُسکّنی زودگذر را داشته باشد و آن آموزش مولفه¬های فرهنگی از جمله آداب، سنن، اخلاق مداری، ایثار و بسیاری از مفاهیم انسانی دیگر در سنین پایه است.
پاشنه آشیلی که در طی چند دهه بیشتر از آن صحبت شده و کمتر در مسیر عملی شدن آموزش در سنین پایه اقدام شده است. دستگاه های مانند آموزش و پرورش، وزارت ورزش و جوانان، کانون¬های علمی و تربیتی کودکان و نوجوانان مانند مساجد و… از جمله دستگاه¬هایی هستند که به صورت مستقیم مسئولیت این موضوع را بر دوش دارند و باید که هرچه زودتر برای درمان این معضل که به زودی شاید مبدل به بحران شود فکر و علاجی داشته باشند.
باید دقت نمود که وقتی ورزشکاری وارد عرصه رقابت های موثر و مطرح در سطوح مختلف استانی، ملی و بین¬المللی می-شود دیگر فقط یک ورزشکار نیست بلکه او عملا یک الگوی اجتماعی است که در سطوح مختلف می¬تواند خواسته یا ناخواسته بر جمعیت هوادار خود اثر بگذارد و دقیقا بزنگاه فرصت یا تهدید بودن یک رفتار از یک ورزشکار اینجاست. در این نقطه است که هرآنچه که مسئولین، باشگاه ها، مربیان و حتی خانواده کاشته است درو می-شود.
شاید این گفتمان یعنی تاکید، نقد و بررسی آموزش فرهنگی در سنین پایه بخش¬های مختلف ورزش کشور از بعد حساسیت موضوعی روز مهم به نظر نرسد اما بی شک از آن موضوعاتی است که در صورت به فکر نبودن امروز، فردایی به مراتب هزینه بر تر جهت رسیدگی به ناهنجاری¬های فرهنگی و اجتماعی در آینده¬ای نزدیک را رقم خواهد زد.
داود ملکی صیدآبادی
کارشناس فرهنگی ورزش
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید